محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

زیباترین دلیل زندگی

حسام در چهره ای دیگر...

سلام... دوستای خوب من و حسام خوبید؟ خوشید؟سلامتید؟من حسابی تنبل شدم.وقت نمیکنم بیام آپ کنم.البته این سری زیاد تقصیر من نبود.چون هم عمو جون حسام با دختر عموها و زن عموش از مکه اومده بودن.و قبلش هم درگیر آش  پشت پا پختن و اینا بودیم،هم اینکه یه چند وقتی بود دنبال خونه می گشتیم که بخریم.ولی متاسفانه فعلا قسمت نشده. و هم اینکه اینترنتمون یه خرده بازی در میاره.یه وقتایی تا شب قطعه. اگه از احوال ما می پرسید باید بگم خوب و خوشیم.به لطف شما. حسام هم حسابی برای خودش یه شیطون پسر کامل شده.همه ی حرفامونو کامل می فهمه.یه وقتایی فکر میکنیم که حواسش نیست.اما یهو ما رو به خودمون میاره. عاشق آدامس موزیه.البته نه برای خوردن....
27 تير 1391

شیطنت های پسر ما...

سلام خدمت دوستای خوبم.یه مدتی اصلا نمی تونستم وبلاگ پسری رو آپ کنم. حسام خیلی خیلی خیلی شیطون شده.همش دوست داره باهاش بازی کنیم.اگه باباش ماشینمونو نفروخته باشه هر شب میبریمش بیرون و تاب سواری میکنه.عاشق پارکه. باید هم تاب و سرسره سوار شه هم وسایل برقی.پیش خونه ی مامانم اینا یه پارک هست که هر وقت میریم اونجا حسام و علیرضا اونجا کلی بازی میکنن.شب هم بی هوش میشن.چند روز پیش که رفته بودیم پارک اقای باغبون داشت به چمنا آب میداد.این پسر منم که عاشق اب رفت و شلنگ رو به زور گریه و جیغ و داد و فریاد از اون آقا گرفت.بعد هم علیرضا رو مجبور می کرد که از زیر آب رد شه و خیس شه دیگه نزدیک نیم ساعت با شلنگ آب بازی کردی.وقتی آقای باغبون ا...
8 تير 1391

گل پسرم ببخشید...

گل پسر شیطونم عاقبت کنجکاویات کار دستت داد. سه روز پیش خیلی روز بدی بود.اول صبح رفتی رو تختت که کنار کمدته خواستی ماشینتو بیاری که با سر خوردی زمین. کلی گریه و زاری راه انداختی.مامان تندی برات صدقه گذاشتم کنار.اسپند دود کردم. دوباره راه که میرفتی پات پیچ می خورد. بعد اومدم جاربرقی بکشم سوار جاروبرقی شدی.من حواسم نبود از لوله ی جاروبرقی گرفتم و محکم کشیدم که جارو نزدیکم بیاد یهو صدای بام. فکر کردم جارو خورد به دیوار.ولی نگو سر کوچولوی تو بود که با تکون ناگهانی جارو پرت شده بودی پایین و سرت خورد به دیوار.تا ظهر مواظبت بودم تا... داشتم لباس اتو می کردم.یه لحظه رفتم لباس رو آویزون کنم دیدم جیغت رفت هوا. اومدم دیدم گریه میکنی و نوک ...
8 تير 1391
1